در متن اوستایی هادخت نسک نیز گوشتخواری در ردیف کارهای مباح ذکر شده است. در فرگرد یکم آن چنین میخوانیم: «یک ستایش راستی (= اشم وهو) یا یک خشنودی پرهیزکار، ای زردشت سپیتمان، میارزد به یکصد <ستایش راستی به هنگام> خواب، یک هزار <به هنگام> گوشت خوردن، ده هزار <به هنگام> کامگزاری،... »[1].
در ترجمه زند این بند نیز چنین آمده است: «ای سپیتمان زردشت، یک ستایش راستی، یک اشم وهو یا یک خشنودی پرهیزکاران میارزد به یک صد <ستایش راستی> به هنگام خواب و یک هزار به هنگام گوشت خوردن و ده هزار به هنگام کامگزاری، درست مانند کسی که یک صد بار <بگوید> و بخوابد و یک هزار بار <بگوید> و گوشت بخورد و هزار بار کام بگزارد،... »[2].
[1]- میرفخرایی، مهشید، 1386، هادخت نسک، ص 58، فرگرد یکم، بند 5.
[2]- همان، ص 128.
منبع: نوادری، غلامرضا، 1398، قربانی در آیین زرتشتی، ص 37-38.
بندهایی از وندیداد که گوشتخواری را جایز دانسته است به شرح زیر است:
1- وندیداد در مقام برتری دادن شخص دارا بر ندار گوید: «از میان دو کس، آن یک که خود را با گوشت سیر کند، بیش از آن یک که چنین نکند از منش نیک سرشار شود»[1].
2- همچنین زنی که فرزند مرده به دنیا آورده بود مجاز به خوردن آب نبود و پیش از آیین سه شبه «آنچه میتواند بخورد گوشت بی آب و نمک»[2] است.
در میان متون اوستایی تنها جایی که از ممنوعیت خوردن گوشت سخن به میان آمده است مفهوم بندی از وندیداد درباره پرهیز خانواده صاحب عزاست. در این بند چنین آمده است: «از آن پس مزدا پرستان میتوانند در آن خانه، خوراک گوشتی و شراب داشته باشند»[1]. مفهوم جمله این است که تا پیش از پایان شب سوم، تنها برای وابستگان مرده، گوشت خواری جایز نبوده و پس از آن جایز است.
[1]- دوستخواه، جلیل، 1391، اوستا، ج2، ص 750، وندیداد، فرگرد هشتم، بند 22.
مرد هخامنشی در حالی که پرنده و چاقویی در دست دارد[1]
ثعالبی سفرهی بلاش بن فیروز را چنین توصیف کرده است: «غذاهایی که برای او تهیه میکردند متفاوت بود از جمله غذای پادشاهی که عبارت از کباب گرم و سرد، بقلمه، آبگوشت ترش، ماهی پخته سرد، پلو با گوشت، دلمه، یک خوراک گوشت که در سرکه پخته باشد و ترحلوا بوده و غذای خراسانی که عبارت از کباب سیخی و دیگ کباب با کره و ربّ، و غذای رومی که با شیر و شکر همچنین با تخم مرغ و عسل با برنج و کره و شیر و شکر تهیه میشد و غذای دهقانی که عبارت از گوشت گوسفند نمک سوز و ناز سوز و تخم مرغ پخته بوده است»[1].
[1]- ثعالبی، محمد بن عبدالملک، 1384، شاهنامه ثعالبی، ترجمه محمود هدایت، ص 281.
گل نبشتههای فراوانی از زمان پادشاهی داریوش اول در دست است که به ذبح انواع چهارپایان و پرندگان اشاره میکند. سفرهی شاهانه با آداب و دقت خاصی آماده میشد. چهارپایان و پرندگان را مدتها پیش از رسیدن زمان سر بریدنشان پروار میکردند. چنانچه در لوحه PF 710 آمده است پنج ماه پیش از سفر شاه دستور پروار کردن هفت گاو صادر شده است[1].
[1]- کخ، هاید ماری، 1376، از زبان داریوش، ترجمه پرویز رجبی، ص 59.
کتزیاس گوید، که روزى پانزده هزار نفر از کارخانه شاهى غذا میخوردند و گوشت گاو و گوسفند و بز و شتر و اسب و غاز و شترمرغ و انواع طیور و شکار به مصرف میرسید[1]. هراکلاید رویداد نگار سده چهارم پیش از میلاد گوید: «هر روز برای آشپزخانه پادشاه روی هم رفته هزار اسب، شتر، گاو، خر، شکار و برخی جانوران اهلی کوچک و نیز پرندگان بسیاری همچو شتر مرغ عربی که جانور بزرگی است، و غاز و خروس سر میبرند»[2]. استرابو گوید ایرانیان پس از زفاف اندکی مغز استخوان شتر میخوردند[3]. همچنین خوراک روزانه جوانان پس از تمرینات ورزشی «نان و کلوچه جو و هل و اندکی نمک و گوشت آب پز یا کباب شده»[4] است.
«ایرانیان ساکن فلات ایران که میبایستی زمستانهای سرد و نسبتا طولانی آسیای مرکزی را تحمل کنند، قومی گوشتخوار بوده، همانند دیگر اقوامی که گله و رمه دارند، از فرآوردههای حَشم خویش روزگار میگذرانندهاند»[1].
برای نمونه درباره تمدن آندرونوو که نیای ماقبل تاریخی هندوایرانیان هستند آمده است که: «از آثار خوراکیهایی که نذر مردگان شده میتوان بدین نتیجه رسید که غذای اصلی آن دوران لبنیات و غلات و سبزیجات بود و گوشت، به استثنای مجامع آیینی به ندرت مصرف روزانه داشت. بسته به محل، بخشی از مایحتاج از راه شکار و صید ماهی و گردآوردی خوراک تامین میشد»[2].
ثعالبی اهلی کردن حیوانات و استفاده از گوشت آنها را به هوشنگ نسبت داده است[3]. ابن بلخی به نقل از بسیاری از علمای پارسی گوید که هوشنگ پیامبر بوده به مردم دستور داد «تا گاو و گوسفند و دیگر حیوانات را گوشتى کنند و از گوشت آن خورند»[4].
هر چند امروزه بیشتر زرتشتیان از گوشت در رژیم غذایی خود استفاده میکنند. اما در گذشته نه چندان دوری جواز گوشت خواری در میان ایشان محل مناقشه بوده است. آذرکیوانیان که اصالتا از زرتشتیان ایران بودند و سپس در میان پارسیان هند مقامی والا یافتند از اصل با گوشتخواری مخالف بودند و زرتشت و دیگر پیامبران را مخالف این رسم میشمردند. کنت دو گوبینیو که از معاصرین مانکجی صاحب است درباره اختلاف زرتشتیان در مسئله جواز یا عدم جواز مصرف گوشت گوید: «یکی از مسائلی که امروزه زرتشتیان را سخت به خود مشغول داشته مسئلهی خوردن گوشت است. عدهای موافق خوردن گوشت حیوانات هستند و عدهای دیگر با آن مخالفاند. یک دسته میگویند اگر انسان شخصا حیوان را ذبح نکرده باشد خوردن گوشت آن جایز است و دیگران مخالف این عقیده هستند»[1].
حتی امروزه نیز عدهای از زرتشتیان از خوردن گوشت پرهیز میکنند. مری بویس گوید: «در ایام اخیر پارهای از عرفای پارسیان که گیاهخواری پیشه کردهاند آداب و رسوم کهن کیش خود را کنار گذاشته میگویند، حتی گوشت گوسفند نِسا[2] بوده و خوردن آن حرام است»[3].